صبا 110



﴿ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ

شب قدر

 افسوس که عمری پی اغیار دویدیم           از دوست بماندیم و به منزل نرسیدیم

سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم          جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم

مرا چه به تجارت؟! مرا چه به دوست؟! من کجا و بریدن از اغیار و به دنبال تو دویدن؟!

من کجا و تو؟! من همان­م که دینم با ماه رمضان شروع می­شود و با عید فطر تمام!

و فقط همان چند روز است که معنای غربت را می­فهمم و بس.

من کجا و تو؟!

من همان­م که افسوسِ همه چیز را می­خورم؛ جز افسوس عمری که دور از تو گذرانده ­ام.

من همان­م که در اوجِ پافشاری به درگاه خداوند، بالاترین خواسته ­هایم، تنها و تنها حولِ وجودِ خودم می گردد. سلامتی­م! دارایی­ ام! مدرک­م! خودم! خودم! و خودم!

اصلاً نیندیشیده­ ام که نگاه تو چه ­قدر برتر از همه ­ی دارایی­ های دنیاست!

شادمانی تو کجا و شعفِ مال اندوزی؟!

من چه می­دانم لب­خند رضایت تو چیست؟!

من چه می­فهمم شادی مادرِ تو چه­ قدر قیمتی است؟!

 من کجا تو را شناخته ­ام و کجا دانسته ­ام تو در نزد خدای متعال چه منزلتی داری که خلایق به وجود تو روزی می­خورند و آسمان به برکت تو فرو نمی­ریزد.[1]

من کجا و تو؟!

گفتند: شب قدر، شب نزول قرآن است. گفتند: ﴿ اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْرِ

 

ادامه مطلب ...