کد 1009

 

اینجا تمام روز و شب سرد است بی تو

اینجـا کــلام قصــه ام درد است بـی تـو 

اینجا نفس هایم درون سینه حبس است

اینجـا مقـــام زن نمــا مـرد است بی تو 

اینجـا دگـر حرفی ز انسان ها نماندست

اینجــا مــرام آدمــی زرد است بی تـــو 

  اینجــا نبــاید دم زنی از هیــچ بـا هیـچ

اینجـا غـلام خـانه یک بـردست بی تــو 

اینجا سکوت من هزاران دادخواهیست

اینجا حرام است داد، چون طرد است بی تو 

اینجــا امـــان دیـگر نمی خــواهد بــگوید

اینجــا کـــلام قــصه ام درد است بی تـــو 

 

شاعر: علیرضا مصدقی از ساوه