-
کاروان اشک
جمعه 24 آبانماه سال 1392 13:31
لا یــوم کیومک یا ابـــــا عبــــــدالله... ﴿ یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا کونوا أَنصَارَ اللَّهِ کمَا قَال عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ لِلْحَوَارِیینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ... ﴾ کیست خدا را یاری کند؟ آه و افسوس! این امام حسین علیه السلام است که در میان دشت، با تنی خسته و...
-
...
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1392 21:52
رسول اکرم (ص): برخی از گناهان جز در عرفات بخشوده نمی شوند . .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.- .-.-. خدایا ... به که واگذارم میکنی؟ به سوی که میفرستیام؟ به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛ یا به سوی غریبان و غریبهگان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش...
-
....
یکشنبه 7 مهرماه سال 1392 01:11
من از زیارت یک صبح تازه می آیم ._.-._-._.-._-._.-._-._.-._-._.-._-._.-._-._.-. کبوترانه در این عصر بی پر وبالی دلم به یاد شما عاشقانه می گیرد هوای باتو پریدن نشسته در بالم سراغ همسفری بی بهانه می گیرد مرا ببر، ببر ای عشق از شب کوچه به شهر هشتم آئینه، در تب توفان مرا ببر به تماشای ناگهان- چشمه به پای بوسی سنگ ها پس از...
-
کد 1001
جمعه 5 مهرماه سال 1392 15:42
افسوس که نامه جوانی طی شد وان تازه بهــار زندگانــی طی شـد حــالی که ورا نام جـوانـی گفتـنــد معلوم نشد که او کی آمد کی شد د انلود فابل صوتی زمان پخش : 00: 09 : 23 حجم: 08.47 MB
-
daneshju
پنجشنبه 21 شهریورماه سال 1392 23:44
بظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتی به دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهمم زیارت نامه می خوانم دلم از نور لبریز است " اگر چه گاه معنای عبارت را نمی فهمم " تو پرواز مرا در اوج می خواهی و می دانی من از بس در قفس بودم اسارت را نمی فهمم به جای...
-
صبا 110
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1392 00:41
نمازی خوانده ام در بارش یکریز ترتیلش فدای عطر "حول حالنا"ی سال تحویلش کلید آسمان در دست، مردی می رسد از راه پر است از معنی آیات ابراهیم تنزیلش زمین هر روز فرعونی دگر در آستین دارد دعا کن هر سحر آبستن موسی شود نیلش زمان اسب سپید مهدی موعود را ماند به گردش کی رسد بهرام ورجاوند با فیلش زمین یکروز در پیش خدا قد...
-
صبا 110
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 15:03
﴿ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ ﴾ شب قدر افسوس که عمری پی اغیار دویدیم از دوست بماندیم و به منزل نرسیدیم سرمایه زکف رفت و تجارت ننمودیم جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم مرا چه به تجارت؟! مرا چه به دوست؟! من کجا و بریدن از اغیار و به دنبال تو دویدن؟! من کجا و تو؟! من همانم...
-
کد 1009
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 14:16
گرد غریبی بر رخ مهدی نشسته جرم و گناهم قلب مهدی را شکسته در بین مردم عاشقی چشم انتظارم شب تا سحر از هجر او دل بیقرارم مردم گمان دارند من مشتاق اویم نه دوست دارم راستش را من بگویم من عاشقی سر تا به پا بی رنگ و بویم طبلی که تو خالیست من تمثال اویم هر شام جمعه در دل خود شادمانم در گفتگو با خالق هفت آسمانم این صبح جمعه...
-
Saba 110
دوشنبه 3 تیرماه سال 1392 14:16
باز هم خیابانِ آمدنت را چراغانی کردیم، باز هم کوچه های قدومت را آذین بستیم، تا میلاد امید بخشت را جشن بگیریم. باز هم از پنجره های غبارآلود روزهامان، از روزنه های بسته شده ی دلهامان، از پسِ باورهای به شک آلوده شده مان، به جاده ی تیره ی غیبتت چشم دوختیم، تا چشم هامان به رنگ سبز انتظارت روشن شود، و قلب هامان به...
-
کد 1009
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 11:00
اینجا تمام روز و شب سرد است بی تو اینجـا کــلام قصــه ام درد است بـی تـو اینجا نفس هایم درون سینه حبس است اینجـا مقـــام زن نمــا مـرد است بی تو اینجـا دگـر حرفی ز انسان ها نماندست اینجــا مــرام آدمــی زرد است بی تـــو اینجــا نبــاید دم زنی از هیــچ بـا هیـچ اینجـا غـلام خـانه یک بـردست بی تــو اینجا سکوت من هزاران...
-
. . .
یکشنبه 20 اسفندماه سال 1391 01:48
مادر در بستر بیماریست ... درد خود را نشان نمیدهد ..جراحتهایش خون به دلمان کرده اما دم نمیزند بر موهای زینب شانه نمیزند...امان . . ! امان از دل کوچک زینب ! سخت است مادر در بستر بیماری باشد و بتوان آرام بود سخت است مادر سیلی بخورد و بتوان آرام ماند مولای من تسلای قلب محزونتان... آرام باشید .. میدانیم قلب نازنینتان محزون...
-
دل نگـــاره
شنبه 28 بهمنماه سال 1391 20:01
مهربانی ات را تقسیم می کنی . . . تو می آیی و مهربانی ات را میان ما تقسیم میکنی، می آیی و از آدینه برای ما سخن می گویی، می آیی و فصل صلوات را شکوفا می کنی. تو می آیی تا ما را به قله های بیداری ببری . می آیی تا ما را با پل های آسمانی آشنا کنی. می آیی تا به ما بگویی مزرعه سخاوت همیشه از آن ماست.... ای صاحب الزمان ! زمین...
-
منتــــظر
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1391 19:24
ساعات عمـر مـن همگی غرق غم گذشت دســت مـرا بگیـر کـه آب از سـرم گــذشـت مـــاننــــد مـــرده ای مـتحـــرک شـــدم بیـــا بـی تــو تمـام زنـدگــی ام در عــدم گـذشـت می خواستم که وقـف تـو باشم تمام عمـر دنیـا خلاف آنچـه کـه می خواستــم گذشت دنیـا که هیــچ ، جرعه ی آبـی کـه خـورده ام از راه حلق تشنه ی مـن مثـل سـم گذشت...
-
کد 1009
شنبه 30 دیماه سال 1391 13:20
ای آخرین توسل سبز دعای ما آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟ ................................. شنبه دوباره شنبه دوباره سه نقطه چین بی تو چه زود می گذرد هفته های ما ................................. در این فراق تا که ببینی چه می کشیم بگذار چشمهای خودت را به جای ما ................................. موعود خانواده کی از راه می...
-
daneshju
جمعه 8 دیماه سال 1391 18:17
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد -_-_-_-_-_- ا ز شما دور شدن زار شدن هم دارد هر که از چشم بیفتاد محلش ن دهند -_-_-_-_-_ فرد آلوده شده خار شدن هم دارد عیب از ماست که هر صبح نمیبینیمت -_-_-_-_-_ چشم بیمار شده تار شدن هم دارد همه با درد به دنبال طبیبی هستیم -_-_-_-_-_ دوری از تو بیمــــار شدن هم دارد ای طبیب همه انگار دلت...
-
صبـــا110
پنجشنبه 7 دیماه سال 1391 18:27
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی با قلم نقش حبــابی بر لب دریا کشید ---------------------------------- پـــس کوچـــه های حـــضور گف تمش چون می کشی تصویر مردان خدا تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید ---------------------------------- پـــس کوچـــه های حـــضور گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن … عکس یک خنجرزپشت سر، پی...
-
کد 1009
چهارشنبه 6 دیماه سال 1391 17:14
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند ...... سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند ...... چشم های نگران آیینه ی در تردیدند نشد از سایه خود هم بگریزند دمی ...... هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود ...... همه از دیدن...
-
قاصــدک
سهشنبه 5 دیماه سال 1391 23:08
ای راحت دل، قرار جانها! برگرد درمان دل شکسته ما، برگرد ماندیم در انتظار دیدار، ای داد! دلها همه تنگِ توست آقا! برگرد ************ جز تو کسی نیامده آقا، سر قرار انگار بی تو نیست کسی، غرق انتظار این جمعه هم گذشت و تو مثل همیشه باز در انتظار خویش نشستی به انتظار . . ************ کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد سـوار...
-
کد 1001
دوشنبه 4 دیماه سال 1391 09:49
صبـحِ بـی تـو، رنـگ بـعد از ظهر یک آدینه دارد بی تـو حتـی مهـربـانی حـالتـی از کـینـه دارد بی تو میگویند: تعطیل است کارِ عشق بازی عشق، امـا کـی خـبـر از شـنـبه و آدینه دارد جُـغـد، بـر ویـرانه میخـواند بـه انـکارِ تـو امــا خــاک ایـن ویـرانـهها، بویی از آن ویرانه دارد خـواستــم از رنـجـشِ دوری بگویم، یـادم آمد...
-
کد 1009
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 13:29
بایـــد تمـــام حــاشیـه ها را رهـــــا کنم آقــا اجـازه هست شما را صدا کنم؟ این جا کسی به فکر شما نیست، چاره چیست! باید که راه را ز رفیقان جدا کنم شـاید ز یــاد رفتــه ای آقا، چــگونه من با این هـمه گذشتــن آدینــه تا کنم؟ آنقـدر جمعه رفت و خبر نیست از شما مـــاندم چگـــونه آمدنت را دعــا کنم اللهم صل علی محمد و آل...
-
الحقیر
جمعه 5 آبانماه سال 1391 20:20
جمعه یعنى یک غزل دلواپسى *** جمعه یعنى گریه هاى بى کسى جمعه یعنـى روح سبـز انتـظـار *** جمعـه یعنى لحـظه هاى بى قـرار بى قــرار بى قراری هــاى آب *** جمـعـــه یعنـى انتــــظار آفتــــاب جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست *** جمعه خود ندبه گر دیدار اوست جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند *** از غم او بیــدها مجـنون شوند جمعـه...
-
الحقیر
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 15:21
منم سرگشته حیرانت ای دوست کنم یکباره جان قربانت ای دوست تنی نا ساز از شوق وصل کویت دهم سر بر سر پیمانت ای دوست دلی دارم در آتش خانه کرده میان شعلهها کاشانه کرده دلی دارم که از شوق وصالت وجودم را ز غم ویرانه کرده من آن آواره بشکسته حالم ز هجرانت بُتا رو به زوالم منم آن مرغ سرگردان و تنها پریشان گشته شد یکباره حالم زِ...
-
الحقیر
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 15:17
چشم در راهیم، اما قاصدی در راه نیست جمعه باز آمد ولی آن جمعه دلخواه نیست ما کجا و نورباران شب دریا کجا! قطره در خواب و خیالِ جذر و مد ماه نیست ما کجا هم صحبتی با حضرت خوبان کجا! هر گدایی، لایق هم صحبتی با شاه نیست عشق، اینجا بین آدم ها غریب افتاده است پایمردی کن برادر! یوسفی در چاه نیست بارمان را آب برد و تازه فهمیدیم...
-
Daneshju
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 15:15
یوسف کنــعان من یعقوبِ شعرم پیــر شـد دیدن رخسار ماهت باز دیدی دیــــر شد؟؟! ترجمان آیه های چشم تو شد هَل اتی مرهم زخم دلم در آیهی تطهیـــــــــر شد دیـشبـی هـم کهکشـانِ پـر ستـاره دیــدمـت با عبور یک شهاب این خواب هم تعبیــــر شد این که سائل شد طلبکار از شما عصیان نبود سفره داری بر تو وُ اجـدادِ تو تقدیــــــــــــر...
-
کد ۱۰۰۹
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 15:14
چه انتظار عجیبی ! تو بین منتظران هم عزیز من... چه غریبی! عجیبتر که چه آسان نبودنت شده عادت ! چه بی خیال نشستیم ! نه کوششی نه وفائی. فقط نشسته و گفتیم: خداکند که بیائی ...
-
کد ۱۰۰۹
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 15:13
این جمعه هم نگشت به جز غم نصیب ما این جمعه هم گـذشت و نیـامـد حـبیب ما آیـا دعـا نکـرد کـسی از صمـیم دل بهر امام خیمه نشین غریب ما؟؟؟ تا حس نکردهایم پریشان و مضطریم پاسـخ نمی دهند بـه امـن یجـیب ما
-
خانم نرگس از ساوه
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 15:11
کدام جمعه به خورشیـد میخورد پیوند بعـد از ایـن هـمه ابر آفتاب خواهد شد؟ هــزار جـمعه دعـای فـرج بـه لب داریـم کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد؟ **** اهـل هـمین حـوالیم از شـهر سیبها چـشم انتظار، مثل تمام غریب ها چشمم به ماه بود که دلواپست شدم برگرد ای خلاصه ی أمن یجیب ها یک روز میرسی ولی آن روز هم هنوز بـاور نمیکنند...
-
کد ۱۰۰۹
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 14:35
امید امشب، نرسیدی و درد بی حد شد و اسـم جـمعه ز تـقویم دفتـرم رد شد زمیـن بـرای زمــانی به خـواب رفت انگـار صـدای ثـانـیه هـا هم سـکوت ممتـد شد دوبــاره آخـــر حـدس و گمـانه ها بی تـو شبیه حـرف دل از آنـچه شور می زد شد جـهان که پای حضورت هزار منـطق چیـد چـه شـد کـه پـای تــو در آمــدن مردد شد تـو انتــظار چــنینی...