کد 1009

 

اینجا تمام روز و شب سرد است بی تو

اینجـا کــلام قصــه ام درد است بـی تـو 

اینجا نفس هایم درون سینه حبس است

اینجـا مقـــام زن نمــا مـرد است بی تو 

اینجـا دگـر حرفی ز انسان ها نماندست

اینجــا مــرام آدمــی زرد است بی تـــو 

  اینجــا نبــاید دم زنی از هیــچ بـا هیـچ

اینجـا غـلام خـانه یک بـردست بی تــو 

اینجا سکوت من هزاران دادخواهیست

اینجا حرام است داد، چون طرد است بی تو 

اینجــا امـــان دیـگر نمی خــواهد بــگوید

اینجــا کـــلام قــصه ام درد است بی تـــو 

 

شاعر: علیرضا مصدقی از ساوه

کد 1009

ای آخرین توسل سبز دعای ما

آیا نمی رسد به حضورت صدای ما؟

.................................

شنبه دوباره شنبه دوباره سه نقطه چین

بی تو چه زود می گذرد هفته های ما

.................................

در این فراق تا که ببینی چه می کشیم

بگذار چشمهای خودت را به جای ما

.................................

موعود خانواده کی از راه می رسی

کی مستجاب می شود "آقا بیای ما" ؟

.................................

کی می شود بیایی واز پشت ابرها

خورشید های تازه بیاری برای ما

.................................

آقا اگر نیایی وبالی نیاوری

از دست میرود سفر کربلای ما

کد 1001

پوستر امام زمان علیه السلام

 

صبـحِ بـی تـو، رنـگ بـعد از ظهر یک آدینه دارد

بی ‌تـو حتـی مهـربـانی حـالتـی از کـینـه دارد 

بی ‌تو می‌گویند: تعطیل است کارِ عشق بازی

عشق، امـا کـی خـبـر از شـنـبه و آدینه دارد 

جُـغـد، بـر ویـرانه می‌خـواند بـه انـکارِ تـو امــا

خــاک ایـن ویـرانـه‌ها، بویی از آن ویرانه دارد 

خـواستــم از رنـجـشِ دوری بگویم، یـادم آمد

عـشق بـا آزار، خـویـشـاونـدی دیـریـنه دارد 

رویِ آنــم نـیـسـت تـا در آرزو، دستی بـرآرم

ای خوش آن دستی که رنگِ آبرو از پینه دارد 

در هـوای عـشقِ تـو پر می زند با بی قراری

آن کبوترْ چاهیِ زخمی که او در سیـنـه دارد 

نـاگـهان قـفـلِ بـزرگ تـیــرگی را می‌گـشاید

آن کـه در دسـتـش کلید شهـر پـر آیینه دارد 

 

شاعر: دکتر قیصر امین پور

کد 1009

بایـــد تمـــام حــاشیـه ها را رهـــــا کنم           آقــا اجـازه هست شما را صدا کنم؟ 

این جا کسی به فکر شما نیست، چاره چیست!       باید که راه را ز رفیقان جدا کنم 

شـاید ز یــاد رفتــه ای آقا، چــگونه من             با این هـمه گذشتــن آدینــه تا کنم؟  

آنقـدر جمعه رفت و خبر نیست از شما            مـــاندم چگـــونه آمدنت را دعــا کنم 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

الحقیر

جمعه یعنى یک غزل دلواپسى  ***  جمعه یعنى گریه هاى بى کسى

جمعه یعنـى روح سبـز انتـظـار  ***  جمعـه یعنى لحـظه هاى بى قـرار

بى قــرار بى قراری هــاى آب   ***  جمـعـــه  یعنـى  انتــــظار آفتــــاب

جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست  ***  جمعه خود ندبه گر دیدار اوست

جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند  ***  از غم او بیــدها مجـنون شوند

جمعـه یعـنى یک کـویر بى قرار   ***  از عطش سرخ و دلش در انتظار

انتـظـار قطـره اى بـاران عــشق  ***  تا فـرو شـوید غـم هجـران عشـق

جمعه یعنى بغض بى رنگ غزل  ***  هق هــق بـــارانى چنــــگ غزل

زخمه اى از جنس غم بر تار دل  ***  تا فـــرو شــوید غم هـــجران دل

*********

لحظه لحظه بوى ظهور مى آید  ***  عطر ناب گل حضور مى آید

سبـز مـردى از قبـیله عـشق  ***  سـاده و سـبز و صبور مى آید